مصطفی نجفی تحلیلگر مسائل منطقهای نوشت؛ در توافق اخیر میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان با میانجیگری دونالد ترامپ، «کریدور زنگزور» به عنوان رکن اصلی صلح مورد توافق قرار گرفته است. گزارشها حاکی از آن است که ارمنستان پذیرفته «حقوق توسعه ویژه و انحصاری» این کریدور را به مدت ۹۹ سال به ایالات متحده واگذار کند.
اقتصادسنج| مصطفی نجفی تحلیلگر مسائل منطقهای نوشت؛ در توافق اخیر میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان با میانجیگری دونالد ترامپ، «کریدور زنگزور» به عنوان رکن اصلی صلح مورد توافق قرار گرفته است.
گزارشها حاکی از آن است که ارمنستان پذیرفته «حقوق توسعه ویژه و انحصاری» این کریدور را به مدت ۹۹ سال به ایالات متحده واگذار کند. ترامپ در اعلام این توافق، مسیر مذکور را «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بینالمللی» نامید و تأکید کرد که این نامگذاری به افتخار اوست، هرچند مدعی شد خود او چنین درخواستی نکرده است.
این پروژه، که اکنون میتوان آن را «زنگزور فرامرزی» یا همان کریدور زنگزور تحت کنترل خارجی نامید، مسیر ترانزیتی میان جمهوری آذربایجان و نخجوان را از استان سیونیک ارمنستان ایجاد میکند؛ مسیری که برخلاف یک مسیر عادی، زیر حاکمیت و کنترل کامل ارمنستان نخواهد بود، بلکه نوعی حاکمیت محدود یا نظارت بینالمللی و منطقهای بر آن اعمال میشود.
فرامرزی بودن به معنای معافیت مسیر از قوانین، گمرک و نظارت مرزی ارمنستان است؛ بهگونهای که خودروها و قطارها بدون توقف و بازرسی عبور کنند، مشابه یک «کریدور امن». چنین ساختاری نمونههای تاریخی دارد:
-کریدور سوالکی در لهستان که لیتوانی را به ناتو متصل میکند.
-کریدور برلین در دوران جنگ سرد که برلین غربی را با ترتیبات چهارقدرت به آلمان غربی وصل میکرد.
-کریدور لاچین که ارمنستان را به قرهباغ متصل میکرد و تحت نظارت روسیه بود.
-کریدور دانتسیگ پیش از جنگ جهانی دوم که برای اتصال لهستان به دریای بالتیک ایجاد شد.
ویژگی مشترک همه این نمونهها، باریک بودن مسیر، اهمیت راهبردی، عبور بدون کنترل کامل کشور صاحب خاک و مدیریت یا نفوذ قدرتهای ثالث با اهداف ژئوپولیتیکی است؛ اغلب در چارچوب رقابتهای کلان امنیتی ناتو یا بلوکهای قدرت.
زنگزور فرامرزی، از یک سو، اتصال فیزیکی و بیوقفه جهان ترک از ترکیه تا آسیای مرکزی را بدون عبور از خاک ایران فراهم میکند و از سوی دیگر، با پشتیبانی آمریکا، یک «گذرگاه استراتژیک» در عمق قفقاز جنوبی ایجاد میکند که هم نفوذ روسیه را کاهش میدهد و هم ایران را در موقعیت دشوارتر قرار میدهد. ترکیب این کریدور با کریدور میانی «Middle Corridor» و حضور ناتو/آمریکا، حلقه فشار ژئوپولیتیکی در شمال ایران را کاملتر میکند.
در مدل تحت حاکمیت ارمنستان، مسیر باز است ولی کنترل گمرکی، پاسپورت و امنیت همچنان با ایروان میماند و برای ایران کمهزینهتر است. اما در نسخه فرامرزی، مسیر به یک «لوله عبوری» میان دو بخش آذربایجان بدل میشود که ارمنستان فقط مالک زمین است و هیچ اختیاری ندارد؛ حالتی که برای ایران و روسیه خطرناکتر است.
این روند در قفقاز همزمان با پروژههای موازی در خاورمیانه دنبال میشود؛ جایی که آمریکا و متحدانش در خلیج فارس و شرق مدیترانه مسیرهای انرژی و ترانزیت را طوری بازطراحی میکنند که ایران دور زده شود. خط لولههای گاز و نفت از خلیج فارس به مدیترانه یا از آسیای میانه به اروپا از طریق ترکیه، همگی با هدف حذف ایران از نقشه ژئوانرژی منطقه پیش میرود.
در مجموع، این مجموعه اقدامات بخشی از یک استراتژی مهار چندلایه و تکمیل «کمربند مهار» ایران است:
۱. اقتصادی: کاهش درآمد و مزیت ترانزیتی.
۲. ژئوپولیتیکی: محدودسازی دسترسی ایران به همسایگان و بازارهای منطقهای.
۳. امنیتی: محاصره با حضور متحدان آمریکا و کاهش فضای مانور.
۴. سیاسی: جذب و همسو کردن کشورهای پیرامونی در محورهای ضدایرانی.
این توافق، اگر واقعاً با مفاد اعلامشده اجرا شود، عملاً بخشی از زیرساخت یک «کمربند مهار و فشار» در شمال ایران را ایجاد میکند. چنین کریدوری نهتنها نقش ایران در اتصال شرق–غرب را حذف میکند، بلکه در صورت ترکیب با سایر پروژههای ترانزیتی و انرژی، وزن ژئوپولیتیک ایران در معادلات منطقهای را بهطور محسوسی کاهش میدهد.
برای ایران، چالش اصلی این خواهد بود که یا با ابتکار عمل مسیرهای جایگزین و ائتلافهای موازی، خود را دوباره به مسیر اصلی ترانزیت منطقه بازگرداند، یا با روندی تدریجی به حاشیه رانده شود.