چندی پیش نوشتم که پروژهای که در خاورمیانه دنبال میشود، بسیار استراتژیک و کلانتر از آن چیزی است که تصور میشود. راهبرد «مهار جامع» ایران و محور مقاومت و همچنین «توافق ابراهیم» تنها بخشی از این پروژه کلان است که میتوان آن را «سایکس-پیکو ۲» دانست.
اقتصادسنج| دکتر مصطفی نجفی، پژوهشگر مسائل منطقه؛ چندی پیش نوشتم که پروژهای که در خاورمیانه دنبال میشود، بسیار استراتژیک و کلانتر از آن چیزی است که تصور میشود. راهبرد «مهار جامع» ایران و محور مقاومت و همچنین «توافق ابراهیم» تنها بخشی از این پروژه کلان است که میتوان آن را «سایکس-پیکو ۲» دانست.
در سایکس- پیکو ۱، توافقی محرمانه میان بریتانیا و فرانسه (با موافقت روسیه تزاری) برای تقسیم سرزمینهای عثمانی پس از جنگ جهانی اول منعقد و منجر به ترسیم مصنوعی مرزهای سوریه، عراق، لبنان، اردن و فلسطین شد و اعلامیه بالفور (۱۹۱۷) در همین روند، حمایت بریتانیا از ایجاد «خانه ملی یهود» در فلسطین را تثبیت کرد.
سایکس-پیکو ۱ صرفاً تولد اسرائیل نبود، بلکه ایجاد مرزهای مصنوعی و دولت-ملتهای شکننده بود که بحرانهای هویتی و فرقهای بعدی را رقم زد. اسرائیل در بستر این نظم شکل گرفت اما به عنوان بازیگری مستقل با مشروعیت منطقهای پذیرفته نشد. اگر سایکس- پیکو ۱ منجر به تولد موجودیت استعماری به نام اسرائیل شد، سایکس- پیکو ۲ قرار است این موجودیت را پس از صد و اندی سال در منطقه ادغام کند و به آن مشروعیت جمعی ببخشد.
در همین راستا، پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (حمله حماس به اسرائیل) و جنگ غزه، امنیت اسرائیل به اولویت نظم بینالملل غربی و آمریکا بازگشت. طرحهای ترامپ (معامله قرن) و راهبرد نتانیاهو در راستای صلح از طریق قدرت (Peace Through Strength) قرار داشت. توافقهای ابراهیم (Abraham Accords) در ۲۰۲۰ با امارات، بحرین، مراکش و سودان نیز اولین موج ادغام اقتصادی-دیپلماتیک اسرائیل بود که پس از ۷ اکتبر از یک روند دیپلماتیک به دستورکاری نظامی-امنیتی تبدیل شد.
سایکس-پیکو ۲ به معنای ترسیم جدید مرزهای ژئوپلیتیکی است؛ نه لزوماً بازترسیم مرزهای جغرافیایی. در واقع، در سایکس- پیکو ۲، خطوط نفوذ، ائتلاف ها و هژمونی منطقهای و جهانی مورد توجه است. هدف منطقهای آن، انتقال خاورمیانه از نظم هویتی-تقابلی (عرب-اسرائیل) به نظم منافعمحور با اسرائیل بهعنوان یک عضو عادی و حتی مرکزی است و هدف کلان آن، رساندن مرزهای ژئوپلیتیک مهار چین به دروازه های شرقی ایران است.
این پروژه، تعیینکننده ائتلافها، جریانهای انرژی، خطوط لجستیک و آینده نظم منطقهای و حتی جهانی خواهد بود.
طرح کریدور اقتصادی هند-اروپا از طریق اسرائیل و عربستان (G20 – ۲۰۲۳)، افزایش حضور امنیتی-نظامی مستقیم آمریکا در منطقه برای مهار محور مقاومت، گفتگوهای مستقیم و غیرمستقیم میان کشورهای عربی و اسرائیل (با میانجیگری آمریکا) حتی پس از ۷ اکتبر و در نهایت حمله مستقیم نظامی به ایران، از جمله مهمترین نشانههای آن است.
عقیمسازی دولتهای منطقه از نظر نظامی و فرسایش توان نظامی این کشورها نیز بخشی از نظم مطلوب اسرائیل و آمریکا برای حفظ برتری استراتژیک اسرائیل و غرب است. تمام اینها در حالی است که آمریکا واسرائیل، برای تثبیت چنین نظمی، نیازمند مهار کامل و جامع ایران و محور مقاومت به عنوان آخرین مانع هستند که حمله نظامی به ایران نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
به طور کلی، نظم سایکس-پیکو ۲ الزاما به تغییر مرزهای فیزیکی منجر نمیشود(هرچند میتواند شامل آن هم باشد؛ به ویژه در محیط پیرامونی اسرائیل)؛ بلکه مرزهای نفوذ و نظم اقتصادی-امنیتی را بازتعریف میکند.
اگر اسرائیل بتواند در نظم جدید ادغام شود، مساله فلسطین و محور مقاومت در ترتیبات منطقه ای عملاً به موضوعی محلی و حاشیهای تقلیل خواهد یافت. شکست این طرح نیز به معنای تداوم نظم متکی بر تقابل هویتی و مقاومت خواهد بود.
نکته مهم دیگر اینکه، سایکس-پیکو ۲ بخشی از استراتژی مهار چین است؛ از طریق:
۱. حذف تنش هویتی عرب-اسرائیل برای ایجاد نظم مورد حمایت آمریکا
۲. کاهش نفوذ چین در پروژههای زیربنایی خاورمیانه
۳. ایجاد کریدورهای جایگزین بهویژه IMEC در مقابل BRI
۴. حفظ هژمونی دلار و نظام مالی غرب در تجارت انرژی و ترانزیت منطقه
به طورکلی، سایکس-پیکو ۲ در راستای بازتعریف خطوط نفوذ و لجستیک خاورمیانه برای مهار چین، مهار ایران و تثبیت برتری اسرائیل با ادغام آن در منطقه و تغییر موازنه استراتژیک به نفع غرب و محور آن است.