تنها دو ماه تا پایان سال مانده و وعدههای دولت رئیسی برای کاهش تورم و مهار بیکاری بینتیجه مانده است. دولت مدعی است که با بودجه سال آینده بخش مهم مشکلات را برطرف میکند
اقتصادسنج؛ تنها دو ماه تا پایان سال مانده و وعدههای دولت رئیسی برای کاهش تورم و مهار بیکاری بینتیجه مانده است. دولت مدعی است که با بودجه سال آینده بخش مهم مشکلات را برطرف میکند. اما داود سوری، اقتصاددان در این گفتگو تاکید میکند که شرایط سال آینده، بدتر از امسال است.
سوری تاکید میکند در تمام این سالها دید ما این بود که از این محل و آن محل، خطاهای خود را جبران کنیم. اما هیچ گاه به این فکر نبودیم که خطا نکنیم. اداره کشور جای آزمون و خطا نیست. مگر میشود با حاصل کار و زحمت 86 میلیون نفر جمعیت کشور آزمون و خطا کرد؟ مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
پیش بینی نرخ تورم در سال 1402
اگرچه مشکلات اقتصادی ما پیشینه طولانی دارد اما به نظر میرسد در این دولت این مشکلات به اوج خود رسیده است. دولتمردان و حتی کارشناسان اقتصادی از صحبت درباره اصلاحات اقتصادی گذشتهاند و دغدغه فعلی حل کردن گذران امروز و فرداست. چه شد که در این دولت مشکلات نمود بیشتری یافته است؟
مشکلات حالت انباشت داشت. دهههاست که این مشکلات وجود داشته. در سالهای گذشته با کمک پول نفت و منابع موجود روی مشکلات سرپوش میگذاشتند. اما الان جایی هستیم که دیگر امکان برداشت از منابع را نداریم. در 20 سال گذشته وضعیت ما همین بوده و الان هم اتفاق خاصی رخ نداده. فقط مشکلات بزرگتر شده و در مقابل آن، توان کارشناسی و شناخت ما از علت و چرایی حل مشکلات کاسته شده است.
مشکلات اقتصاد ایران روی هم جمع شده و در مقابل توان کارشناسی دولت هم کمتر شده است. تحلیل رفتن توان کارشناسی سبب بروز و بزرگنمایی مشکلات میشود. دولت بعدی هم در مقایسه با این دولت با مشکلات بیشتری مواجه میشود و در مقابل کارشناسانی نخواهد داشت که توان حل مساله را داشته باشند.
این مشکل هم مربوط به امروز و دیروز نیست. ما در یک دوره طولانی از تقویت بدنه کارشناسی خود غافل شدیم. نتیجه این چیزی است که اکنون میبینید. اینکه توان بدنه کارشناسی صرف امور روزمره میشود، نه حل مشکلات اساسی.
نکته اصلی نگرانی از وضعیت اقتصاد در چند سال آینده است. همین الان وضعیت سه شاخص کلان اقتصاد ایران -تورم، رشد اقتصادی و اشتغال- بسیار بحرانی است. تورم 40 تا 50 درصدی به یک اصل پذیرفته شده و عادی تبدیل شده است. کسری بودجه اقتصاد ما به گواه خود مرکز پژوهشهای مجلس، بین 300 تا 600 هزار میلیارد تومان است. گزارش دیگر مرکز پژوهشها میگوید 58 درصد درآمدهای نفتی محقق نشده است. اقتصاد توان پرداخت مالیات بیشتر را ندارد. دولت هزینههای بسیاری دارد اما درآمد چندانی ندارد. نگرانی از تامین هزینههای دولت بدون خلق تورم مهمترین دغدغهای است که داریم. تورم در سال آینده به چه سمتی میرود؟
به گفته خود شما، مرکز پژوهشهای مجلس، رقم کسری بودجه را عددی بین 300 تا 600 هزار میلیارد تومان برآورد کرده است. فاصله بین این تقریب را ببینید! فاصله تقریبا دو برابر است. وقتی مراجع اقتصادی ما، یعنی افرادی که هر روز در معرض آمار هستند- چنین برآورد نامشخصی از کسری بودجه دارند، باید بدانیم که در این اقتصاد نظمی برقرار نیست. واگرنه نباید شکاف بزرگی بین این برآورد وجود داشته باشد. چنین پیشبینیای کارایی ندارد. همین یک موردی که درباره کسری بودجه گفتید آینه تمام نمای سازوکار حاکم بر اقتصاد کشور است.
گذشته از این مساله، بحث کسری بودجه بحث بسیار جدی است و ما نمیبینیم که دولت هیچ قدمی به سمت کاهش هزینههای خود بردارد. تمام برنامه دولت برای پوشش کسری بودجه، به افزایش مالیاتها محدود میشود. مالیات هم دیگر بهعنوان یک ابزار اقتصادی به کار گرفته نمیشود. بلکه راهکاری برای کسب درآمد دولت و گذران امورات و هزینههای جاری است. از طرف دیگر، دولت اول باید درآمدی ایجاد کند تا در مرحله بعد بتواند از آن درآمد مالیات بگیرد.
پیش بینی نرخ رشد اقتصادی سال آینده
دولت برای خلق درآمد هیچ فعالیتی نمیکند اما اصرار به دریافت مالیات دارد. نمونه آن بودجهای است که هر سال برای بخش عمران در نظر گرفته میشود اما این بودجه تخصیص داده نمیشود. وقتی بودجه بخش عمران صفر است، اقتصاد چگونه میتواند رشد کند، مولد باشد و درآمد خلق کند؟
این نکته کاملا درست است. درصد بسیار کمی از درآمدهای دولت صرف بودجه عمرانی میشود و بخش اعظم این بودجه صرف هزینههای جاری میشود. بخش عمران میتواند مولد درآمد و ثروت باشد. اما هزینههای جاری چنین کارکردی ندارد. در نتیجه بخش مولد اقتصاد مدتهاست که از بین رفته است.
از طرف دیگر بسیاری از پیشبینیهایی که در خصوص فروش نفت داشتیم، محقق نشده است. بسیاری از این پیشبینیها از ابتدا غلط بوده است. اما در زمان تدوین بودجه سعی میکنند با این پیش بینیهای غیر واقع بینانه بودجه را ببندند. به عبارتی روی کاغذ درآمد داریم و معادل درآمد، هزینه ایجاد میشود. هزینهها محقق میشود اما درآمدها هرگز محقق نمیشود. این کسری بودجه نهایتا باعث میشود که ما با تورم بالا مواجه شویم. در سال آینده هم همین روند را خواهیم داشت.
نکته نگرانکننده این است که قبلا ما درآمد نفتی داشتیم اما الان مدتهاست که جریان کلی انرژی در دنیا به کام ما نمیچرخد و به دلایل متعدد، دیگر نفت یک منبع درآمد مطمئن برای ما نیست. زمانی ما دنیا را تهدید میکردیم که به شما نفت نمیفروشیم. اما حالا دنیا تاکید میکند که نفت ما را نمیخرد.
از مجموع آنچه امسال میبینیم میتوان گفت که سال آینده اقتصاد ایران با مشکلات بسیار زیادی مواجه است. من در مجموع انتظار ندارم که سال آینده تورم کمتر از امسال باشد. حتی معتقدم شرایط بازار پول ما به گونهای است که میتواند شرایط بسیار نامطمئنی را به وجود بیاورد.
نرخ دلار در این چند ماه 30 درصد افزایش یافته است. ما به راحتی میگوییم 30 درصد اما 30 درصد در دنیای اقتصاد عدد بسیار بزرگی است. ما باید منتظر باشیم که این تغییرات تاثیر خود را روی بخش حقیقی اقتصاد بگذارد که آن هم میتواند عامل دیگری در تشدید تورم باشد.
سال آینده اقتصاد ایران با مشکلات بسیار زیادی مواجه است. من در مجموع انتظار ندارم که سال آینده تورم کمتر از امسال باشد. حتی معتقدم شرایط بازار پول ما به گونهای است که میتواند شرایط بسیار نامطمئنی را به وجود بیاورد. سال آینده تورم حتما به بالای 50 درصد میرسد.
علت فرار سرمایه از اقتصاد ایران
در حوزه نرخ رشد اقتصادی، وضعیت چگونه است؟ ما برای ایجاد اشتغال نیاز به ایجاد رشد اقتصادی داریم. اما برای رشد اقتصادی نیاز به جذب سرمایه داریم. بر اساس آماری که مرکز پژوهشها منتشر کرده نرخ تشکیل سرمایه ثابت طی یک دهه 50 درصد افت کرده. وضعیت سرمایهگذاری داخلی و خارجی هم مشخص است. چطور با این شرایط کسری بودجه و کمبود بودجه عمرانی میتوانیم رشد اقتصادی ایجاد کنیم؟
بخش حقیقی اقتصاد که نرخ رشد اقتصادی و اشتغال از آن خارج میشود، بخشی است که بسیار سنگین است و به سختی تکان میخورد. برای تغییر این بخش نیازمند زمان زیادد و اقدامات منسجم هستیم. این مساله که ما میتوانیم در سال آینده نرخ رشد را تغییر دهیم، آن هم به نحوی که بتواند اشتغال ایجاد کند، هیچ محلی از اعراب ندارد. اگر فردی هم چنین ادعایی کرد که با چند اقدام کوچک میتوان این نرخها را تغییر داد، شک نکنید که صداقت ندارد.
بحث نرخ رشد اقتصادی به این بر میگردد که ما در بخشهای مختلف اقتصاد سرمایهگذاری کنیم. نرخ تشکیل سرمایه ناخالص ما در دهه 90 همواره منفی بوده است. در چهار سال گذشته نرخ تشکیل سرمایه ما از نرخ استهلاک کمتر شده است. یعنی حجم سرمایه فیزیکی که در اختیار داشتیم در حال کاهش است. این به آن معناست که به اندازهای که سرمایه مستهلک شده، نتوانستهایم سرمایه جدید جذب کنیم تا حداقل سرمایهگذاری را نگه داریم. در کوتاهمدت نمیتوان این اعداد را تغییر داد. چشماندازی هم مقابل ما نیست. نه منابع مالی آن را داریم و نه توجه خاصی به این مساله شده است.
من گمان نمیکنم در حوزه رشد اقتصادی سال آینده شرایط ما مناسب باشد. جدای از سرمایهگذاری در تولید، که خود این سرمایهگذاری یک فرایند زمانبر است، باید اعتماد سرمایهگذار را بازگرداند.
افزایش فرار سرمایه از کشور به خوبی نشان میدهد که سرمایهگذاران اعتمادی به اقتصاد و شرایط داخلی ندارند. چراکه این اقتصاد هیچ ثباتی ندارد.
دقیقا، برگرداندن این اعتماد به سرمایهگذارانی که فرار کردهاند و سرمایه خود را از بخش تولید فراری دادهاند، کار سادهای نیست و یک سال دو سال نمیتوان آن را انجام داد. نمیتوان با یک بخشنامه و تغییر یکی دو قانون اعتماد آنها را برگرداند. این اعتمادسازی نیاز به زمان دارد.
جدای از این، حتی اگر بتوانیم سرمایه جذب و کالا تولید کنیم، زمانی این تولید و سرمایهگذاری میتواند به رشد اقتصادی منتهی شود که بتوانیم محصولات خود را بفروشیم. فروش این محصولات یعنی ما باید با دنیای اقتصادی ارتباط داشته باشیم. باید به نوعی بتوانیم در چرخه تولید و توزیع جهانی قرار بگیریم. بازار را وسیعتر از داخل کشور و چند کشور همسایه ببینیم. اگر چنین بازار وسیعی نداشته باشیم، چشماندازی که در مقابل تولید و سرمایهگذاری داریم، یک چشمانداز بسیار محدود است.
نرخ تشکیل سرمایه ناخالص ما در دهه 90 همواره منفی بوده است. در چهار سال گذشته نرخ تشکیل سرمایه ما از نرخ استهلاک کمتر شده است. یعنی حجم سرمایه فیزیکی که در اختیار داشتیم در حال کاهش است. من گمان نمیکنم در حوزه رشد اقتصادی سال آینده شرایط ما مناسب باشد.
از نظر ارتباط با اقتصاد جهانی میدانیم که در وضعیت خوبی نیستیم و هر روز این وضعیت ضعیفتر میشود و این امکان که در سال آتی بتوانیم این تغییرات را ایجاد کنیم وجود ندارد. چون با غالب کشورها مشکلات بانکی و تحریمی داریم. جدای از اینکه سیستم تصمیمگیری ما هیچکدام از این مشکلات را در 20 سال گذشته هم نتوانسته حل کند باید بدانیم که حتی اگر بخواهیم، این مشکلات یک ساله حل نمیشود. رشد اقتصادی ما هم در سال آینده امیدوارکننده نیست و باید انتظار داشته باشیم که حتی وضعیت ما ضعیفتر میشود.
برای بهبود وضعیت اقتصادی ما نیاز داریم که نرخ رشد اقتصادیمان برای چند سال متوالی بالای 8 درصد باشد. نرخ رشد یکی دو درصد نمیتواند اثر مثبتی بر اقتصاد بگذارد.
راهکار حل مشکلات اقتصاد ایران
راه برون رفت از این شرایط چیست و اگر دولت بخواهد کاری کند، اولین قدم چیست؟
ما هیچ شناختی از اقتصاد خودمان نداریم و به دلیل نبود این شناخت، هیچ برنامهای هم برای اقتصاد نداریم. هنوز نمیدانیم چرا در این موقعیت قرار داریم. تا زمانی که علت مشکل را نداریم، راه حلی وجود ندارد. راهحلهایی که ارائه میشود از جنس روزمره و رساندن امروز به فرداست.
حتی اگر بتوانیم سرمایه جذب و کالا تولید کنیم، زمانی این تولید و سرمایهگذاری میتواند به رشد اقتصادی منتهی شود که بتوانیم محصولات خود را بفروشیم. فروش این محصولات یعنی ما باید با دنیای اقتصادی ارتباط داشته باشیم. اگر چنین بازار وسیعی نداشته باشیم، چشماندازی که در مقابل تولید و سرمایهگذاری داریم، یک چشمانداز بسیار محدود است.
باید یک نگاه کلی به اقتصاد داشته باشیم و بدون تعصب ببینیم چرا این مشکلات به وجود آمده است. این مشکلات یک شبه ایجاد نشده و نتیجه چند دهه اداره اقتصادی کشور است. چند دههای که روشها و بحثهای مختلفی را آزمودهایم. اما همه آنها یک نتیجه داشته. نتیجه، همین شرایطی است که امروز در آن قرار داریم. تورم بالا، نرخ رشد اقتصادی پایین، فقر زیاد و از بین رفتن توان اقتصاد. سرمایه فیزیکی ما از بین رفته و محیط زیستمان را نابود کردهایم و توان کارشناسی نداریم.
ما نمیدانیم راهکار برون رفت از شرایط چیست و به روزمرگی افتادهایم. این نتیجه چند دهه تفکر اقتصادی بوده. باید برگردیم و ببینیم کجای این کار اشتباه بوده. چرا چند دهه است که یک فرایند را تکرار میکنیم و به اینجا رسیدهایم و هنوز هم نمیپذیریم که نحوه تفکر ما درباره اقتصاد ایراد دارد. اینکه چطور باید برای 86 میلیون جمعیت ساکن ایران رفاه ایجاد کنیم؟ چرا نرخ ارز ما مدام کاهش پیدا میکند چرا تورم ما مدام بالا میرود؟ اینها موضوعاتی نیست که به آن نپرداخه باشیم. این مشکلات و راهحلهای برون رفت از آن بسیار گفته شده اما یا به این گفتهها توجه نمیشود و یا این راهکارها به سیاست عملی تبدیل نمیشود. ما امکان اعمال سیاستهای درست را نداریم و تا زمانی که چنین فضایی وجود نداشته باشد، صحبت از باید و نبایدهای سیاستی اشتباه است.
البته سیستمی که در حال تصمیمگیری و اداره کشور است توان انجام هیچ سیاستی را ندارد. حتی دولت توان اجرای یک سیاست بد را هم ندارد. در نتیجه در این سیستم راهحل ارائه دادن خسته کردن دیگران است.
اگر مشکلات و راهکارهای دولتها برای حل مشکلات را بررسی کنیم میبینیم هم مشکلات تکراری است و هم راهکارها. دولتها مدام در حال آزمون و خطا هستند. اما الان شرایط اقتصادی به گونهای هست که اجازه آزمون و خطا به ما بدهد؟
در سالهای گذشته با کمک پول نفت و منابع موجود روی مشکلات سرپوش میگذاشتند. اما الان جایی هستیم که دیگر امکان برداشت از منابع را نداریم. شاید در دولتهای قبل جایی برای آزمون و خطا بود اما الان به نظر میرسد جایی برای آزمون و خطا نداریم.
در تمام این سالها دید ما این بود که از این محل و آن محل، خطاهای خود را جبران کنیم. هیچ گاه به این فکر نبودیم که خطا نکنیم. اداره کشور جای آزمون و خطا نیست. مگر میشود با حاصل کار و زحمت 86 میلیون نفر جمعیت کشور آزمون و خطا کرد؟
ما تمام منابع خود را بر سر آزمون و خطا دادیم. منابع ما تمام شده و جای خطای مجدد نمانده است. الان به جایی رسیدهایم که منابعی وجود ندارد اما همچنان نپذیرفتهایم که رویه خودمان را عوض کنیم و اصرار داریم که همان رویه را ادامه دهیم و تاکید داریم که منابع لازم را از طریق مالیات بگیریم. الان نه منابعی مانده و نه جایی برای آزمون و خطا. هر اشتباه دیگری، فقر و بیکاری را در جامعه افزایش میدهد.
باید توجه کنیم که در این شرایط کمبود منابع برای ایجاد اشتغال و افزایش فقر، فیلترینگ اینترنت هم بخش مهمی از مردم و کسبوکارها را با مشکل مواجه کرده است.
اینترنت بحث چند سال اخیر است. اما اگر برگردیم و از 40 سال گذشته نگاه کنیم، هیچ وقت اقتصاد و معیشت و رشد اقتصادی دغدغه اول سیاستگذار ما نبوده است. در حالی که در دنیای خارج از کشور ما، اقتصاد همیشه حرف اول را میزند. اگر سیاستی قرار است اعمال شود، اول به این مساله توجه میکنند که تبعات اقتصادی این مساله چیست. چه تاثیری روی اشتغال و بیکاری و درآمد و رفاه مردم خواهد داشت.
ما هیچ وقت به این توجه نکردیم و همواره از اقتصاد برای سیاستهای دیگر هزینه کردیم. حالا بحث اینترنت و فضای مجازی هم اضافه شده است. ما همیشه اقتصاد را فدای سیاست کردهایم. الان هم اینترنت فدای سیاستهای دیگر شده است.