نرخ ارز دیروز وارد دالان بالای ۴۴هزار تومانی شد و متعاقب آن سکه هم رکوردهای قبلی را پشتسر گذاشت و اعداد و ارقام عجیبی را ثبت کرد.
اقتصادسنج؛ نرخ ارز دیروز وارد دالان بالای ۴۴هزار تومانی شد و متعاقب آن سکه هم رکوردهای قبلی را پشتسر گذاشت و اعداد و ارقام عجیبی را ثبت کرد. مطابق معمول مقامات اقتصادی دولت هم اعلام کردند، شهر در امن و امان است و هیچ کمبودی در ذخایر ارزی و طلای کشور وجود ندارد، اما بازارها بدون توجه به این اظهارات جنب و جوش خود را تداوم بخشیدند و نوسانات ادامه یافت.
اما این روند نزولی ارزش پول ملی که در گرانی دلار و سکه و… نمایان میشود تا کجا ادامه پیدا میکند؟ کدام سیاستهای اقتصادی در تسریع این نزول تاثیرگذار است و کدام سیاستگذاریها میتوانند اندکی ثبات به اقتصاد تزریق کنند؟ مساله مهم در خصوص ایران آن است که در ایران، اقتصاد هرگز به عنوان اولویت مطرح نبوده است. ترسیم این جهانبینی، بسیار مهم است و سایر تصمیمسازیها برآمده از آن است.
چرا اولویت بودن اقتصاد مهم است؟
در ایران اقتصاد، اولویت نیست و سایر موضوعات (از جمله سیاست، ایدئولوژی و…) به عنوان اولویت مطرح میشود. چرا اولویت بودن اقتصاد مهم است؟ اهمیتش در آن است که سایر تصمیمسازیها را متاثر میسازد. مثلا چین تا قبل از دهه ۸۰ خورشیدی موضوعات ایدئولوژیک، سیاسی و… را اولویت نخست خود میدانست؛ پس از دهه ۸۰ اما این نگاه تغییر کرد و چین اقتصاد را اولویت خود قلمداد کرد و تصمیم گرفت که در پهنه اقتصاد، رقابت را پیگیری کند. تضادهایش با ایالات متحده و غرب ادامه داشت اما صحنه دیگری را (اقتصاد) برای رویارویی برگزید. پس از این تغییر راهبردی است که اژدهای خفته ناگهان بیدار میشود و چین آرامآرام خود را به راس هرم اقتصاد جهانی نزدیک میسازد و برای مردمش رفاه و رشد به بار میآورد.
آیا ایران اقتصاد را اولویت نخست میداند یا نه؟
ایران هم در مسیر این دو راهی قرار دارد و باید تصمیم بگیرد که آیا اقتصاد را اولویت نخست میداند یا نه؟ وقتی اقتصاد اولویت نباشد، گزارههای بیرونی در اقتصاد اثرگذار میشوند نه سیاستهای دولت. سیاستهای دولت در خصوص رشد اقتصادی، صادرات، واردات و… تاثیری ندارد و تنها گزارههای بیرونی هستند که در بازار و اقتصاد اثر میگذارند. در این فضا هر اتفاق کوچک، هر شوکی، هر متغیر بیرونی میتواند تغییرات نزولی در بازار ایجاد کند.
ضمن اینکه باور و دیدگاه فعالان اقتصادی هم بر این امر قرار میگیرد که سیاستهای دولت اهمیتی در بازار ندارد و گزارههای بیرونی (غیر از سیاستهای دولت) دوخته شود. به عنوان نمونه در این مدل، چشم فعالان اقتصادی به جای اینکه به تصمیمسازیهای اجرایی و مدیریتی دوخته شود به اخبار حوزه سیاست خارجی دوخته میشود که ببینند آیا برجام در مسیر احیا قرار دارد یا در مسیر خروج از توافق. وقتی اروپا یا امریکا اعلام میکنند که فعلا برنامهای برای توافق ندارند، ناگهان بازارهای ایران به نوبت نسبت به آن واکنش نشان میدهند.
این در حالی است که همین امروز رییس کل بانک مرکزی اعلام میکند ذخایر ارزی در شرایط مطلوبی قرار دارد و کمبودی در این خصوص مشاهده نمیشود. وقتی ارز به اندازه کافی وجود دارد چه عاملی باعث نوسان میشود؟ گزارههای بیرونی و اخبار خارجی است که باعث شکلگیری این تکانهها میشود.
در این میان ممکن است برخی این پرسش را مطرح کنند که نظام تصمیمسازی کشور در این اتمسفر چگونه باید عمل کند؟ معتقدم این موضوع در کوتاهمدت بهبود پیدا نمیکند و باید برای آن هزینههای بالایی پرداخت شود. وقت علامتهای منظم بلندمدت به بازارهای کشوری داده میشود و در سیاستهای کشور هم اقتصاد اولویت نیست، بازار متوجه میشود که اولویتهای سیاسی ثبات دارد و اقتصاد فاقد ثبات است. اینطور میشود که چشم خود را به عوامل بیرونی میدوزد و منتظر کوچکترین نشانه است که از دارایی خود حفاظت کند.
باید توجه داشت که فعالان اقتصادی بسیار هوشیار هستند و با کوچکترین نوسانی، گارد دفاعی به خود میگیرند تا از خود و داشتههایشان حفاظت کنند. این گارد دفاعی به خودی خود باعث نوسان میشود، چرا که نظام عرضه و تقاضا را در کشور به هم میریزد.
شما وقتی بخواهید از دارایی ریالی خود حفاظت کنید، چه میکنید؟ ارز میخرید، سکه میخرید، ملک میخرید، خودرو میخرید و… این واکنشگری باعث به هم خوردن عرضه و تقاضا میشود و نوسان را شکل میدهد. بنابراین دلار گران میشود، خودرو بالا میرود، ملک با افزایش قیمت مواجه میشود و سکه در دالان صعودی قرار میگیرد. این روند تا زمانی که فعالان اقتصادی احساس کنند، اقتصاد در نظام تصمیمسازی به عنوان اولویت مطرح است، ادامه دارد.
از قدیم گفته شده، سرمایه در بامی مینشیند که در آنجا امنیت بیشتری وجود داشته باشد، امنیت در اثر ثبات شکل میگیرد و ثبات محصول راهبردهای مناسب است. چگونه میتوان راهبردهای مناسبی را تدارمک دید، زمانی که اولویتها تعیین شده باشند.