بررسی دادههای مرکز آمار نشان میدهد در سال ۱۴۰۱، سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در سه دهک هزینهای پایین، کمتر از ۱ درصد بوده و این پایین بودن سهم، برخی دهک ها با خطر گرفتار شدن در تله فقر روبهرو میکند؛ به خصوص اینکه انتخابهای محدود، باعث میشود تا تصمیماتی که منجر به افزایش درآمد فرد و خروج آن از طبقه فقیر میشود، اتخاذ نشده، و یک خانواده برای چند نسل در تله فقر گرفتار شود.
اقتصادسنج| بررسی دادههای مرکز آمار نشان میدهد در سال ۱۴۰۱، سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در سه دهک هزینهای پایین، کمتر از ۱ درصد بوده و این پایین بودن سهم، برخی دهک ها با خطر گرفتار شدن در تله فقر روبهرو میکند؛ به خصوص اینکه انتخابهای محدود، باعث میشود تا تصمیماتی که منجر به افزایش درآمد فرد و خروج آن از طبقه فقیر میشود، اتخاذ نشده، و یک خانواده برای چند نسل در تله فقر گرفتار شود.
فقر یکی از مهمترین معضلات اقتصادی در دنیای امروز است. اگرچه نرخ فقر نسبت به نیم قرن گذشته در دنیا کاهش قابل ملاحضهای را تجربه کرده است، با این حال هنوز هم در بسیاری از کشورها، فقر یکی از مهمترین مشکلات موجود در جامعه بوده و به دلیل عواقب اجتماعی گسترده، تغییرات نرخ فقر یکی از معیارهای مهم سنجش عملکرد دولتها به شمار می رود؛ بنابراین دولتها، در تمام دنیا سعی دارند تا برنامهای برای کاهش فقر ارائه دهند؛ هرچند که این برنامه، تنها در کوتاه مدت موثر باشد و در بلندمدت به تعداد فقرا بیفزاید.
اما مسأله دیگری در مورد فقر وجود دارد که اهمیت آن کمتر از خود فقر نیست. جابجایی افراد بین طبقههای مختلف اجتماعی و اقتصادی، مسأله بسیار مهمی است که میتواند نقش بسیار مهمی در نرخ فقر ایفا کند. همچنین قابلیت تغییر طبقه اجتماعی و اقتصادی افراد میتواند یکی از مهمترین محرکهای اصلی برای رشد اقتصادی باشد.
در دام فقر
تله فقر را میتوان در سطح فرد، کشور، و حتی بین الملل مورد بررسی قرار داد. به طور کلی، زمانی که شما به هر دلیلی در گروه افراد فقیر یک جامعه قرار گرفتهاید و نمیتوانید به آسانی از آن خارج شوید، در تله فقر گرفتار شدهاید؛ اما عدم توانایی شما برای خروج از تله فقر دلایل متفاوتی دارد.
یکی از این دلایل، انتخابهای محدود میباشد. افرادی در گروههای فقیر جامعه قرار دارند، انتخابهای متفاوتی نسبت به گروههای ثروتمندتر در دسترس دارند. در بسیاری از جوامع در حال توسعه، حتی انتخاب شغل افراد نیز به طبقه اجتماعی آنان وابسته است. انتخابهای محدود، باعث میشود تا تصمیماتی که منجر به افزایش درآمد فرد و خروج آن از طبقه فقیر میشود، اتخاذ نشده، و یک خانواده برای چند نسل در تله فقر گرفتار شود. در ادامه، به تعدادی از انتخابهای مهم زندگی میپردازیم که افرادی که در تله فقر گرفتار شدهاند از آن محروم هستند.
عدم دسترسی به آموزش
یکی از مهمترین این انتخابها، بحث آموزش میباشد. بیش از یک قرن است که اقتصاددانان اثبات کردهاند که افزایش سطح آموزش، به افزایش درآمد افراد منجر میشود. در واقع فرد میتواند با رفتن به دانشگاه و سرمایهگذاری در یادگیری فردی، وارد شغلی در رده متخصصین شود. بدین ترتیب درآمد وی به سطحی میرسد که از طبقه فقیر خارج شده، و حداقل وارد طبقه متوسط جامعه میشود.
اما دلایل بسیاری در طبقات فقیر جامعه وجود دارند که مانع آموزش فرد میشوند. بیشتر درآمد طبقات فقیر، خرج تأمین مسکن و مواد غذایی میشود. مواد غذایی که حتی کیفیت پایینتری از نظر کالری نسبت به مواد غذایی مصرفی توسط ثروتمندان دارد. این مسأله باعث میشود تا خانواده دیگر درآمدی نداشته باشد تا خرج آموزش فرزندان خود کند. بدین ترتیب، آن فرزند دیگر قادر نخواهد بود تا درآمد خود را نسبت به گروه شغلی خانواده خود افزایش داده، و طبقه اجتماعی خود را عوض کند.
همچنین بسیاری از فرزندان این گروه، معمولا راه شغلی خانواده خود را ادامه میدهند. گروه شغلیای که تاکنون هم نتوانسته درآمد مورد نیاز برای یک خانواده را تأمین کند. بنابراین در صورت عدم آموزش، آن خانواده ممکن است سالها و حتی نسلها در تله فقر گرفتار شوند.
از سوی دیگر، بسیای از این افراد حتی در صورت وجود منابع مالی، فرصتی برای یادگیری ندارند. بسیاری از فرزندان در خانوادههای فقیر ممکن است از سنین کودکی به کار در کنار خانواده مشغول باشند. این مسأله هم باعث میشود تا این گروه از فرصت آموزش محروم باشند. در این میان مطالعات مختلفی ادعاهای فوق را تأیید میکند و کتابهای مختلفی نیز در این زمینه وجود دارد. به عنوان مثال، یک پژوهش در دانشگاه John Hopkins نشان میدهد از بین ۸۰۰ دانشآموز مورد مطالعه، تنها ۴ درصد از فرزندانی که در خانواده فقیر قرار دارند وارد دانشگاه شدهاند. در نقطه مقابل، ۴۵ درصد از فرزندانی که در گروه درآمدی بالا قرار دارند موفق به ورود به دانشگاه شدند.
بهداشت و بیمه
همانطور که پیشتر گفته شد، افراد گروه طبقه فقیر جامعه به دلایل مختلفی من جمله دلایل مالی، انتخابهای محدودتری دارند؛ چرا که بیشتر وقت و هزینه آنان صرف تأمین سرپناه و مواد غذایی میشد. از نظر کیفیت مواد غذایی، بسیاری از فقرا نمیتوانند به میزان لازم به مواد غذایی مفید برای بدنشان دسترسی داشته باشند. از سوی دیگر، کیفیت تأمین مواد غذایی برای آنان پایینتر است. به عنوان مثال، برای تأمین پروتئین بسیاری از افراد این گروه به جای استفاده از منابع مختلف مانند گوشت و مرغ، تنها به مصرف تخم مرغ اکتفا میکنند.
از سوی دیگر، این گروه بودجه محدودتری برای خرج کردن در موارد بهداشتی دارند. بنابراین امکان ابتلای آنها به بیماری نیز میتواند بیشتر از گروههای ثروتمندتر باشد. از سوی دیگر، وقوع بیماری برای بسیاری از این خانوارها میتواند به شدت خطرناک باشد و وجه اقتصادی زندگی آنان را تحت تأثیر قرار دهد.
به عنوان مثال، وقوع یک بیماری برای افراد طبقه متوسط و بالاتر شاید چندان مسأله مهمی نباشد. در معمولترین حالت، شاید بتوانید مدتی مرخصی بگیرید. در حالت بدبینانه، به دلایل پزشکی برای مدتی از کار دور خواهید بود و در بدبینانهترین حالت، به طور کامل شغل خود را از دست میدهید و یا اگر شغلی آزاد دارید، میزانی ضرر را متحمل خواهید شد؛ اما مسأله برای افرادی که در طبقه فقیر قرار دارند به همین راحتی نیست. دو حالت آخر، میتواند به طور کامل زندگی این افراد را تحت تأثیر قرار دهد. حتی در صورتی که فرد در خط بین طبقه فقیر و متوسط قرار داشته باشد، میتواند با یک بیماری وارد طبقات پایینتری از فقر شود.
بسیاری از این افراد به شدت به درآمدهای ماهیانه خود وابسته هستند. بنابراین قطع شدن این درآمد، میتواند تأثیر قابل توجهی در زندگی آنان داشته باشد. در واقع افرادی که در این گروه قرار دارند، ممکن است چیزهای بیشتری نسبت به طبقات بالاتر جامعه از دست بدهند. در صورتی که افراد طبقه فقیر از بیمه برخوردار نباشند، ممکن است هزینههای بسیاری را نیز برای درمان یک بیماری متحمل شوند. هزینههایی که ممکن است پس انداز این افراد بوده باشد.
بدین ترتیب وقوع بیماری میتواند به ماندن افراد در گروههای فقیر جامعه دامن بزند.
وقوع حوادث مختلف مانند تصادف، دزدی و … نیز در صورت نداشتن بیمه میتواند تأثیر قابل توجهی در زندگی طبقات فقیر جامعه داشته باشد.
آیا ایران در خطر تله فقر قرار دارد؟
همانطور که پیشتر گفته شد، همانقدر که نرخ فقر مهم است، قابلیت جا به جایی بین طبقات مختلف جامعه و خروج از طبقه فقیر نیز اهمیت دارد. امکان خروح از طبقه فقیر، به دو عامل مهم آموزش و بهداشت بستگی دارد. البته عوامل دیگری نیز وجود دارد اما در این یادداشت به بررسی عامل آموزش در ایران میپردازیم. حال سوال اینجاست که آیا ایران در خطر تله فقر قرار دارد؟ برای پاسخ باید عامل ذکر شده را بررسی کنیم.
بر اساس دادههای هزینه درآمد خانوار که هر ساله توسط مرکز آمار ایران منتشر میشود، سهم آموزش از کل هزینههای خانوار شهری از ۳.۳۷ درصد در سال ۱۳۹۰، به ۱.۲ درصد در سال ۱۴۰۱ رسیده است. این مسأله به دلیل افزایش سهم مواردی مانند مواد غذایی در سبد هزینههای خانوار رخ داده است. رشد هزینههای مسکن و مواد غذایی باعث شده تا خانوارها بودجه کمتری را صرف آموزش کنند.
سهم آموزش از سبد هزینههای خانوار در سالهای ۱۳۹۰ الی ۱۴۰۱
همچنین سهم آموزش در هزینههای دهکهای پایین جامعه و گروههای شغلی که درآمد پایین دارند بسیار پایین است. طبق گزارش مرکز آمار ایران، خانوارهایی که سرپرست آن در گروه شغلی کارگران ساده فعالیت میکند، به طور میانگین ۱ میلیون و ۹۸ هزار تومان برای بخش آموزش در سال ۱۴۰۱ هزینه کردهاند که سهمی ۱.۱ درصدی از سبد هزینههای آنان دارد.
هر خانوار شهری عضو دهک هزینهای اول، به عنوان کم هزینهترین دهک در جامعه، به طور میانگین تنها ۱۶۸ هزار تومان برای بخش آموزش هزینه کرده است. خانوارهای عضو این گروه، تنها ۰.۵۱ درصد از کل سبد هزینههای خود را به آموزش اختصاص دادهاند.
هر خانوار شهری عضو دهک هزینهای دوم، به طور میانگین ۴۱۵ هزار تومان برای بخش آموزش هزینه کرده است. خانوارهای عضو این گروه، تنها ۰.۶۹ درصد از کل سبد هزینههای خود را به آموزش اختصاص دادهاند.
هر خانوار شهری عضو دهک هزینهای سوم، به طور میانگین ۵۹۸ هزار تومان برای بخش آموزش هزینه کرده است. خانوارهای عضو این گروه، تنها ۰.۷۸ درصد از کل سبد هزینههای خود را به آموزش اختصاص دادهاند.
سهم آموزش از کل هزینههای خانوار شهری در سال ۱۴۰۱ را بر اساس دهکهای هزینهای مختلف
توجه به آموزش در استانهای مختلف متفاوت است. خانوارهای روستایی در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، و اردبیل، کمترین هزینه را برای بخش آموزش صرف کردهاند. هر خانوار روستایی در استان سیستان و بلوچستان، به طور میانگین تنها ۲۳۲ هزار تومان در سال ۱۴۰۱ برای بخش آموزش هزینه کرده است که سهمی ۰.۵۵ درصدی از کل هزینههای خانوار در این استان دارد.
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، این مسأله در نهایت باعث میشود خروج از طبقه فقیر برای فرزندان این گروه سختتر باشد. اما دولت چطور میتواند باعث خروج افراد از طبقه فقیر شود؟ در ادامه به بررسی تجربه کشورهای مختلف در این زمینه میپردازیم.
مکزیک
کشور مکزیک در اواخر دهه ۹۰ میلادی برنامهای را برای مبارزه با فقر با نام Oportunidades اجرا کرد که بر روی متغیرهایی که منجر به گرفتاری مردم در دام فقر میشود تأثیر قابل توجهی گذاشت. طی این برنامه، به خانوارهای فقیر، مشروط به انجام اموری مانند بهداشت، تغذیه سالم و سرمایهگذاری برای آموزش فرزندان یارانه نقدی اعطا شد. این برنامه نتایج بسیار مفیدی را به دنبال داشت. به عنوان مثال، طبق گزارش بانک جهانی، یک چهارم جمعیت کشور از منافع این برنامه بهره میبرند.
افزایش کیفیت تعذیه و رسیدگی به امور بهداشتی، باعث کاهش ۱۱.۸ درصدی کم خونی در کودکان زیر ۲ سال شد. از سوی دیگر، به طور میانگین مردان مشمول این برنامه از ۱۰ ماه تحصیل بیشتر برخوردار شدند. این میزان برای بانوان عضو این برنامه ۸ ماه بود. همچنین مطالعات مختلف از تأثیر قابل توجه این برنامه در کاهش فقر درآمدی در مناطق روستایی حکایت دارد.
کنیا
سیاست یارانه برای کنیا نیز نتایج خوبی به ارمغان آورده است. البته سیاست کنیا با مکزیک کمی متفاوت بود. به طوری که برای یارانههای کنیا شرطی برای خرج کردن در زمینه خاص وجود نداشت. طبق این طرح، به خانوارهای فقیر با توجه به نیازهای اساسی یارانه اعطا شد. نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد برنامه این کشور در جنبههای مختلف اقتصادی و اجتماعی موفقیت آمیز بوده است.
نتایج نشان میدهد خانوارها به میزان ۲۳ درصد هزینههای خود را در زمینههای غذا، آموزش، بهداشت و … افزایش دادند. از سوی دیگر، سرمایهگذاری خانوار در بخشهای دام، مبلمان و سقفهای فلزی افزایش داشت.سیاست اجرا شده در مکزیک، به دلیل شرطی بودن آن توانسته نتایج بهتری را در بخش آموزش و بهداشت نسبت به کنیا نشان دهد.
بنگلادش
شرکت BRAC، یک برنامه برای خانوارهایی که در سطوح بسیار جدیای از فقر قرار داشتند اجرا کرد. طبق این برنامه، کمکهای مختلفی مانند انتقال دارایی، آموزش، آموزشهای مالی، و ایجاد دسترسی بهتر به خدمات بهداشتی صورت گرفت. به عنوان مثال، این برنامه به بسیاری از خانوادهها کمک کرد تا داراییهای سرمایهای و تولیدی مانند دام خریداری کنند.
همچنین این برنامه خانوارهای بسیار فقیر را تشویق میکرد تا بر روی آموزش فرزندان خود سرمایهگذاری کنند. البته این سرمایهگذاری با وجود منابع مالی و کمکهای نقدی مقدور بود. همچنین این برنامه کمک میکرد تا خانوارها دسترسی آسانترری به موارد بهداشتی داشته باشند. از سوی دیگر، آموزشهای مالی مانند پسانداز و سرمایهگذاری درست، یکی دیگر از فعالیتهای صورت گرفته در این برنامه بود.
در نهایت، مطالعات موجود در وبسایت این برنامه نشان میدهد که سیاستهای موجود توانسته باعث خروج اکثر خانوارهای عضو از فقر مطلق شود. باید توجه داشت سیاستگذار باید در حوزه آموزش و بهداشت، علی الخصوص برای گروههای فقیرتر جامعه تمرکز بیشتری بگذارد. استفاده از تجربیات دنیا جهت خروج مردم از تله فقر با سرمایهگذاری در آموزش و بهداشت، میتواند راهی باشد تا خطر تله فقر را از ایران دور کند.